ای سر دور از بدن سر فرازم کرده ای
کنج این ویرانسرا رو به من آورده ای
کرده ای احسان و من در پاسخت
خون و خاکستر کنم پاک از رخت
یا ابا المظلوم حسین
******
با سر انگشت خود شانه بر مویت زنم
با لب خشکیده ام بوسه بر رویت زنم
گرچه نیرویی ندارد پیکرم
بسته ام زخم سرت با معجرم
یا ابا المظلوم حسین
******
چشم خود واکن و همرهانت را ببین
کن تماشای من و عمه ویران نشین
مرحمت کن دیده بگشا ای پدر
عمه را نیرو بده من راببر
یا ابا المظلوم حسین
- پنج شنبه
- 9
- مهر
- 1394
- ساعت
- 5:34
- نوشته شده توسط
- مجید قنبری
ارسال دیدگاه