عمه ببین صدای عمو میاد به گوشم
بذار برم به میدون ، فدایی عمو شم
عمو رو بین گودال تنها گیرش آوردن
عمامه و عبا و ، پیراهنش رو بردن
افتاده روی خاکا غرق به خون و زخمی
عمه ببین ندارن ، دشمنا ذره رحمی
ببین تو اشک چشمای ترم
نگیر تو دستمو بذار برم
خودم برا عمو یه لشگرم
عمو حسین عمو حسین جان
******
چه جور ببینم که دارن می زننش جلو چشم
هر جوری باشه من باید برا عمو سپر بشم
به زیر تیغ و دشنه ، عمه خودت ببینش
یه نا نجیب نشسته با چکمه روی سینش
افتاده رو زمین و ، نداره یار و لشگر
خودم میشم فداییش مثه علی اصغر
تو دست دشمنا اسیره
باید برم که خیلی دیره
اگه نرم دلم میگیره
عمو حسین عمو حسین جان
شاعر : سید هاشم ساعی
- یکشنبه
- 12
- مهر
- 1394
- ساعت
- 5:59
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
سید هاشم ساعی
ارسال دیدگاه