جوون شیدای من عصای دستای من
از پیش چشمای ترم
آهسته تر پیغمبرم
میدون برو ای پسرم
آیینه ی پیمبری خَلقا خُلقا مَنطقا
این لحظه های آخری یه کم پیشم قدم بزن
رد شو عزیزم ، از زیر اشکام
جوون سر به زیرمو ، خوش قد و بالام
یا علی اکبر
******
پاشو ببین دنیا رو بی کس ترین بابا رو
جوون من رفتی چرا
تنهام گذاشتی با وفا
میون این ماتم سرا
قامت من خم تر شده از وقتی افتادی زمین
عمود آهن به سرت زدن امیرالمونین
زانو به زانو ، بهت رسیدم
دونه به دونه تیرا رو از تنت کشیدم
یا علی اکبر
******
یک طرف افتاد پرت یک طرف افتاد سرت
غارت شده پیراهنت
شکسته نیزه تو تنت
کوچیک شده این بدنت
جمع نمی شه بین عبا این تن پاشیده ز هم
باید برات بنا کنم هر گوشه ی صحرا حرم
سرت رو حالا ، بغل می گیرم
از خنده این کافرا ، دارم می میرم
یا علی اکبر
شاعر : محسن طالبی پور
- یکشنبه
- 12
- مهر
- 1394
- ساعت
- 8:31
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه