یه شب مدینه بودیم و
میگفتی و می خندیدم
لالایی هات تو گوشمه
رو دستت آروم خوابیدم
ای وای نگو خواب می دیدم
-------
دیشب داداش علیم اومد
به روی دستام بوسه زد
می گفت عزیزم از سفر
برات النگو خریدم
ای وای بازم خواب می دیدم
------
دیشب دیدم که عمه جون
با قاسم اومد خونه مون
می گفت برات یه چادر
خوشگل گل دار خریدم
ای وای بازم خواب می دیدم
------
دیشب میون دفترم
برای داداش اصغرم
عکس عمو رو با علم
کنار دریا کشیدم
ای وای بازم خواب می دیدم
-----
یه شب جا موندم از همه
به روی دست فاطمه
چشام میرفت که خواب بره
با سیلی از خواب پریدم
ای کاش اونم خواب می دیدم
- جمعه
- 24
- مهر
- 1394
- ساعت
- 8:10
- نوشته شده توسط
- حمید
ارسال دیدگاه