• جمعه 2 آذر 03

 اسماعیل تقوایی

بیمار کربلا -( در روز عاشورای خون بیمار بودم )

2075
2

در روز عاشورای خون بیمار بودم
اندر حصار بستر وتبدار بودم

وقتی که جنگ با حرامی گشت آغاز
انگشت حسرت بر دهان و زار بودم

هر گاه یاری عازم میدان خون بود
دل ناگران آخر پیکار بودم

وقتی علی اکبر به خون خویش غلطید
در حال اشک وزاری بسیار بودم

آنگه که بابا گفت پشتم را شکستی
با یاد هجران عمو غمدار بودم

وقتی پدر از بیکسی فریاد میزد
افتاده از بستر سوی دلدار بودم

عمه بیامد مانع این کار من شد
گریان اسیر دست این اجبار بودم

با ناله های عمه در هجر شهیدان
همناله بودم ،عمه را همیار بودم

آندم که سر از پیکر بابا جدا شد
فکر لب عطشان آن سردار بودم

گلهای باغ فاطمه گردید پرپر
گریان به فکر صحن آن گلزار بودم

شام غریبان شاهدی نالان برای
غارتگری قوم بی افسار بودم

با دیدن ظلمی که بر آل خدا رفت
در فکر زخم پهلو ومسمار بودم

دوران سخت من میان شامیان بود
آنجا ز زنده بودنم بیزار بودم

از بعد عاشورا مشغول بیان
آن ظلم ها با گریه وگفتار بودم

تا آخر عمر خودم افسوس خوردم
از اینکه در کرببلا بیمار بودم

شاعر : اسماعیل تقوایی

  • دوشنبه
  • 4
  • آبان
  • 1394
  • ساعت
  • 9:59
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران