لباس سیاه به تن کنید که ماه ماتم شد، آخه محرم شد
دوباره قد مادری تو این عزا خم شد، آخه محرم شد
باز پرچمای روضه تو کوچه خیابونه، دل و می سوزونه
یه مادری از آسمون هی روضه می خونه، دل و می سوزونه
میگه غریب مادر، وقتی دلش می گیره
تشنه سرت جدا شد، مادر برات بمیره
———
بالای دارالاماره میگم نیا کوفه، آقا نیا کوفه
با یه لب پاره پاره میگم نیا کوفه، آقا نیا کوفه
چه اشتباهی کردم، عجب گناهی کردم
تو رو با خونوادت، به اینجا راهی کردم
———
الان میدونم شیرخواره ات سیراب سیرابه، دلم چه بی تابه
الان می دونم دخترت تو محملا خوابه، دل چه بی تابه
الهی که به کوفه، گذارشون نیفته
الهی که سری در، کنارشون نیفته
———
اینا برای سوغاتی یه فکرایی دارن، به فکر آزارن
گفتن برا دخترشون گوشواره میارن، به فکر آزارن
همینایی که امروز، مسلم و دوره کردن
دارن برای زینب، دنبال سنگ می گردن
شاعر : محسن عرب خالقی
- شنبه
- 16
- آبان
- 1394
- ساعت
- 15:41
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محسن عرب خالقی
ارسال دیدگاه