چی به سر تو اومده ای نوجوون من، ای نوجوون من
تن به هم ریخته ی تو گرفته جون من، ای نوجوون من
تو روی خاک خابیدی، منم بالا سر تو
چی بدم ای عموجون، جواب مادرت و
—–
عطر برادرم حسن تو صحرا پیچیده، تو صحرا پیچیده
زره نداشتی به تنت تن تو پاشیده، تو صحرا پیچیده
امانت برادر، خیلی برام عزیزی
از توی آغوش من، داری رو خاک می ریزی
—-
ببین که اسبا قبل من دیدنت اومدن، رو تنت اومدن
فعلا برای بردن پیرهنت اومدن، رو تنت اومدن
کربلا شد مدینه، نیزه ها میخ در شد
پهلوی تو عزیزم، خیلی مث مادر شد
شاعر : محسن عرب خالقی
- شنبه
- 16
- آبان
- 1394
- ساعت
- 16:0
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محسن عرب خالقی
ارسال دیدگاه