لطف کن این قطره را تا رود و دریا هم ببر
ابرهای رحمت ات را سمت صحرا هم ببر
سوی کنعان بوی پیراهن خبر را میبرد
یک خبر از جانب خود به زلیخا هم ببر
عاقبت بار گناهانم زمینم زد، بیا
دستهایم را بگیر و یک قدم راهم ببر
بار من بر روی دستم مانده آقا میخری؟!
لطف کن یکجا بخر آقا و یکجا هم ببر
من که هرشب نامتان را برده ام پس خواهشا
صبح محشر که می آید نام من را هم ببر
اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا
التماست میکنم این جمع را با هم ببر
در قیامت هم به دنبال غذای روضه ام
ای ملک، آب و غذایت را نمیخواهم ببر
شاعر : رضا قربانی
- دوشنبه
- 2
- آذر
- 1394
- ساعت
- 14:20
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
رضا قربانی
ارسال دیدگاه