تمام عمر دلم سمت و سوی هرجا رفت
که عاقبت ره جویم به سمت دریا رفت
شدم غلام شهنشاه طوس و فهمیدم
که خاک کوی رضا تا به عرش ، بالا رفت
از آن زمان که شفاخانه اش به راه افتاد
دگر ز روی زبان ها دم مسیحا رفت
همینکه نغمه ی نقاره کوه پیما شد
صدای نعره ی ناقوس ، از کلیسا رفت
شبیه شاخه ی طوبا ثمر به گلشن داد
همان که پای ضریحت عقیم و نازا رفت
گدا که آمد و مانند شاه و مولا رفت
ندار آمد و افتاد و مثل آقا رفت
به کیمیای وجودت قسم ، دلم به حرم
چو خاک آمد و چون زر نفیس و اعلا رفت
فرشته پر زد و آمد، و گفت جبریلم
کنار پنجره فولاد، او به اغما رفت
طبیب نسخه ی ما را شراب ناب نوشت
و خود به سمت خراسان سوی مداوا رفت
هوای کرب و بلا و نجف که جای خودش
زسر ز عطر ضریح تو هوش، درجا رفت
بدون دل شدم و دلربود از من طوس
همینکه که یوسف مصرم سوی زلیخا رفت
به عشق زهر نظرهای شاه شهلا بود
که ماره موزه ی این سینه سمت صحرا رفت
چنان منی چو گداها به التماس افتاد
چنان تویی به تماشای سنگ خارا رفت
خدا گواست هر آن زائری که کرب و بلاست
چو داد حضرتتان را قسم به زهرا رفت
خوشا بحال دلم امشب از میان قفس
گرفت از تو برات و بدون ویزا رفت
تویی تو معنی عالم بذات ، ذات صدور
بلا ز ملک شهنشاه شهسواره بدور
کاری مشترک از : جعفر ابوالفتحی و محمد جواد حیدری
شاعر : جعفر ابوالفتحی
- جمعه
- 20
- آذر
- 1394
- ساعت
- 11:32
- نوشته شده توسط
- خادم الرضا(ع)
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه