نیت نمودی خویش را بر یار بسپاری
جان را به جانان با تن تب دار بسپاری
باید که مرهم روی زخم خویش بگذاری
سردرد خود را دست این دستار بسپاری
دستاس،کردن با پر زخمی نمیسازد
دستاس را باید به خدمتکار بسپاری
سجاده و چادر نمازت را به زینب با
توصیه ی "الجار ثم الدار" بسپاری
وقتی لباست رازدار زخمهایت نیست
باید به دختر یک به یک اسرار بسپاری
این رازداری را علاوه بر پرستارت
باید به دیوار و در و مسمار بسپاری
وقتی شکسته شانه ات، زلف حسینت را
باید به دست پنچه بالاجبار بسپاری
حیفت نمی آید گلوی آهوی خود را
در قتلگاهی دست یک کفتار بسپاری
شاعر : محسن حنیفی
- یکشنبه
- 2
- اسفند
- 1394
- ساعت
- 8:26
- نوشته شده توسط
- حمید
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه