راهی مشهد شدم با ذکر قبری بی نشان
من گدای مادرت هستم ... مرا از در مران
زائری دلتنگم آقا .. روسیاهی خسته ام
یک بغل حرف نگفته دارم و اشکی روان
یک پیاله عشق می نوشم از آن فیض مدام
چند بیتی در دیار طوس هستم میهمان
ای همه دار و ندارم رو مگردان از گدا
هم رئوفی هم کریمی ای رضای مهربان
ابتدای جاده ی افلاک از باب الرضاست
می رود دل از ضریحت آن سوی هفت آسمان
صحن جامع سکوی پرواز تا عرش خداست
اوج می گیرد پر و بال دلم تا بی کران
حوریان در رفت و آمد قدسیان در سجده اند
نور می بارد از آن صحن و سرا و آستان
غرفه های عرش طرحی باشکوه از جلوه ی
آینه بندان ایوان طلایت... بی گمان
گاه در کنج رواقت.. گاه در صحن امام
کاش می گفتی نرو – اینجا کنار من بمان
زائری دستش گره خورده به دستان ضریح
هرکه از نزدیک و دور آمد شدی تو میزبان
ضامن من می شوی آقا..؟ دوباره ...آمدم
صید نفسم – روسیاهم - بی پناهی ناتوان
رد پایت در شلمچه سجده گاه لاله هاست
کربلای پنج از عطر وجودت جاودان
هست امضای شما پای شهادت نامه ها
حاجتی دارم ... نیازی نیست بر شرح و بیان
نعیمه امامی – 2شهریور1394
شاعر : نعیمه امامی
- شنبه
- 23
- مرداد
- 1395
- ساعت
- 5:2
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
نعیمه امامی
ارسال دیدگاه