این حال شرمندگی از خواهر تو، می دهد آقا عذابم
بی تاب و دل بی قرارِ بی قراریهای فرزند ربابم
وای بر سر دارالعماره با دو چشم پر ستاره قلب من غرق شراره 2
واویلا واویلا
نامردان شهر کوفه مست دِرهم های در راه یزیدند
این مردم با بغض و کینه نقشه ها بهر علمدارت کشیدند
وای می شود حرف شکستش حرف قطع آن دو دستش دیده های پاک و مستش 2
واویلا واویلا
می دانی عزیز زهرا؟ صحبت از باغ و گل و میوه دروغ است
بازار نیزه فروشان از برای کشت و کشتارت شلوغ است
وای این جماعت حلقه بستند جملگی پیمان شکستند تشنه ی خون تو هستند 2
واویلا واویلا
رضا تاجیک
شاعر : رضا تاجیک
- دوشنبه
- 29
- شهریور
- 1395
- ساعت
- 11:57
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه