یه دختر گوشه ی، خرابه با نوا
واکرده سفره ی، دلش رو ای خدا
میخونه درد و دلاش و با باباش میگه توو گوش بابا از غصه هاش
میگه از زخم دست و پاش
بابایی/ نبودی غنچت و از ساقه چیدن
بابایی/ با ضرب سیلی نازم رو خریدن 2
بابا سوخته موهات، ببین سوخته موهام
لب تو خونیه، نمیدید کاش چشام
نمیدیدم کاش زخمای رو سرت نمیدیدم کاشکی که نیست پیکرت
بمیره واست دخترت
بابایی/ نبودی و امونم و بریدن
بابایی/ با ضرب سیلی نازم رو خریدن 2
نشون دادم که من، نوه ی حیدرم
پای حفظ حجاب، شبیه مادرم
اگر چه از داغت زار و مضطرم اگر چه خاکی شد بابا معجرم
ندید هیچکس موی سرم
بابایی/ تا اینکه از لبام علی شنیدن
بابایی/ با ضرب سیلی نازم رو خریدن 2
شاعر : رضا رسولی
- دوشنبه
- 5
- مهر
- 1395
- ساعت
- 17:50
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
رضا رسولی
ارسال دیدگاه