جان سپر، شمشیر آه دل، زره پیراهنم
دل شکسته کام تشنه اشک دامن دامنم
آن که گرید بر غریبی امامش زیر تیغ
و آن که در امواج خون بر مرگ می خندد منم
من که خود سینه سپر کردم به استقبال تیر
احتیاجی نیست بر تیغ و کلاه و جوشنم
آب تیغم در گلو شیرینی کامم عطش
زخم روی زخم، تنها مرهم زخم تنم
ای پدر بر دیدۀ من پای بگذار و ببین
وقت جان دادن بود دست عمو بر گردنم
گاه، گریم بر حسین و گاه، سوزم از عطش
در میان آب و آتش همچو شمع روشنم
از همان روزی که پا بگذاشتم در این جهان
منتظر بودم که سر در مقدم یار افکنم
ای عمو جان من که عمری در کنارت بوده ام
حال بنگر بی کس و تنها کنار دشمنم
گر چه (میثم) کم بود از خار راهی پیش ما
فیض بخش او زعطر خویش در این گلشنم
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 6
- مهر
- 1395
- ساعت
- 4:52
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه