عصر عاشورا ، دختر زهرا ، در ید اعدا ، وای من بابا
خاک این صحرا ، بوی خون می داد ، خیمه ها می سوخت ، عمه جون می داد
بابا کجایی که ببینی دختر تو شد بین ویرونه شبیه مادر تو
من الذی ایتمنی/ تو هستی منی / باور نمیکنم / تو بابای منی
کنج ویرونه ، گریه می کردم ، کار من گشته ، ناله ها هر دم
بین این صحرا ، بی کس و تنها ،محو چشمامی ، روی نی بابا
رقیه مات سر بابا روی نیزه از گریه های بی امون داره می لرزه
بابا شدم بی حوصله/ به پایم آبله/ شده قاتل من/ نگاه حرمله
بین نامحرم، کاروان غم، مانده بر جانم ، داغ این ماتم
تو امام من، من فدای تو، جان دهم بابا ، من برای تو
بابا ببین که از غم تو پیر پیرم از بس زدن منو دیگه دارم می میرم
بابا بیا که خسته ام /ز پا نشسته ام/ مثه مادر تو/ پهلو شکسته ام
محمد علی نوری
عصر عاشورا ، دختر زهرا ، در ید اعدا ، وای من بابا
خاک این صحرا ، بوی خون می داد ، خیمه ها می سوخت ، عمه جون می داد
بابا کجایی که ببینی دختر تو شد بین ویرونه شبیه مادر تو
من الذی ایتمنی/ تو هستی منی / باور نمیکنم / تو بابای منی
کنج ویرونه ، گریه می کردم ، کار من گشته ، ناله ها هر دم
بین این صحرا ، بی کس و تنها ،محو چشمامی ، روی نی بابا
رقیه مات سر بابا روی نیزه از گریه های بی امون داره می لرزه
بابا شدم بی حوصله/ به پایم آبله/ شده قاتل من/ نگاه حرمله
بین نامحرم، کاروان غم، مانده بر جانم ، داغ این ماتم
تو امام من، من فدای تو، جان دهم بابا ، من برای تو
بابا ببین که از غم تو پیر پیرم از بس زدن منو دیگه دارم می میرم
بابا بیا که خسته ام /ز پا نشسته ام/ مثه مادر تو/ پهلو شکسته ام
محمد علی نوری
شاعر : محمد علی نوری
- چهارشنبه
- 7
- مهر
- 1395
- ساعت
- 19:58
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
محمد علی نوری
ارسال دیدگاه