نه فقط تو، به قلب من هم زد
فاصله کم شده است و محکم زد
چه بلایی سر توآورده است؟
این سه شعبه برای یک مرد است!
آخر این تیر قدِّ پیکر توست
سر آن پهن تر ز حنجر توست
خون پراکنده شد بمیرم من
سرتو کنده شد بمیرم من
می کشم روی تو عبا، پسرم
می روم پشت خیمه ها، پسرم
کاش می شد که سینه چاک کنم
پیکرت را چگونه خاک کنم؟
ترسم از اینکه زیر و روت کنند
باسر نیزه جست و جوت کنند
مادرت را کسی اسیر کند
نیزه در حنجر تو گیر کند
آخر این طرز جست و جویت نیست
نیزه اندازه ی گلویت نیست
آخرش روی نیزه رفت سرت
تا ابد روی سینه ام بدنت...
شاعر : داود رحیمی
- پنج شنبه
- 8
- مهر
- 1395
- ساعت
- 8:52
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
داود رحیمی
ارسال دیدگاه