• سه شنبه 15 آبان 03


حضرت علی اکبر(ع)- -( این باده بی شک سوی ساغر بر نمی گردد )

1848
1

این باده بی شک سوی ساغر بر نمی گردد

زینب به لیلا گفت : دیگر بر نمی گردد

کودک نگاهش را به بابا دوخت با حسرت

پرسید : یا مولا ، برادر بر نمی گردد  ؟

با چشم های خسته اش بابا به کودک گفت :

اصغر ، بزرگی کن که اکبر بر نمی گردد

با طعنه اهل کوفه می گفتند : بی تردید

سالم از این میدان پیمبر بر نمی گردد  !

این رسم مردان خداوند است در میدان

برگشت اگر تن ، بی گمان سر بر نمی گردد

پیداست اسماعیل ِ  این میدان زمینی نیست

قربانی است و سوی هاجر بر نمی گردد

وقتی پسر پهلو شکسته مانده در میدان

یعنی پسر پهلوی مادر بر نمی گردد

آری جوان اهل رجز خوانی ست ، بی باک است

آری جوان از ترس خنجر بر نمی گردد

از لحن تکبیرش مشخص می شود این شیر

از گفتن الله ُ اکبر بر نمی گردد

لیلا ! علی تا روز آخر در رکابت بود

لیلا ! جوانت روز آخر بر نمی گردد

شاعر : علی سلیمانی

  • جمعه
  • 9
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 9:24
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران