• دوشنبه 3 دی 03


علی اکبر(ع) -( ای که صدها غزل از هر نظرت می ریزد )

2261
-1

ای که صدها غزل از هر نظرت می ریزد

می روی پای تو اشک پدرت می ریزد

می روی و دل بابا به تپش می افتد

دل شیدایی من پشت سرت می ریزد

رحم کن بر پدر محتضرت می میرد

آسمان بر سرم از این سفرت می ریزد

پشت دشمن ز رجز خوانی تو می لرزد

جگر از نعره ی هل من نفرت می ریزد

تیغ هرکس بخورد بر سپرت می شکند

خون هرکس که شده حمله ورت می ریزد

به سرت تیغ فرود آمد و از هم واشد

خون ز پیشانی قرص قمرت می ریزد

وای از آن دم که تو از اسب می افتی به زمین

گله ای گرگ ز هر سو به سرت می ریزد

چقدر نیزه به پهلوست خدا می داند

آنقدر هست که خون از جگرت می ریزد

صید صد نیزه و تیری کمی آرام بگیر

دست و پا گر بزنی بال و پرت می ریزد

جسم تو مثل خبر در همه جا پخش شده

بخش بخش از سر نیزه خبرت می ریزد

خواستم در بغلم گیرمت اما دیدم

پاره پاره تن زیر و زبرت می ریزد

تکه تکه به عبا می برمت اما حیف

به تکانی بدن مختصرت می ریزد

شاعر : هادی ملک پور

  • جمعه
  • 9
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 9:32
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران