گفتم از آب بگویم لب من گفت حسین
رفتم از گل بسرایم که چمن گفت حسین
چه شده؟ موسم روضه است، ببین از داغش
فاطمه باز زمین خورد، حسن گفت حسین
زخم دل باز شد و باز مصیبت جوشید
باز شد از دل هر روضه دهن گفت حسین
از شهیدان حرم، وقت شهادت هر کس
کشته شد دورتر از شهر و وطن گفت حسین
نوکری مرد و غسال همین که او را
غسل داد و به تنش کرد کفن گفت حسین
جای هر زخم که زینب ز تنش نیزه کشید
به سخن آمد از آن پاره بدن گفت حسین
عمه جای همه بوسید گلو را، آن جا
هر چه شلاق پذیرفت به تن گفت حسین
شاعر : امیر عظیمی
- شنبه
- 10
- مهر
- 1395
- ساعت
- 11:4
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه