یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری
سینهزنی و شور و ماتم را نگیری
خیلی میان روضههایت سود کردیم
یک موقع از ما روضه و غم را نگیری
سینه زدم تا که گناهم را بریزی
این کمترین چیزی که دارم را نگیری
حال بد ما با وجود روضه خوب است
از دست نوکرهات مرهم را نگیری
آقا برای ما محرم خیرها داشت
از ما گنهکاران محرم را نگیری
با هم خریدی خوب و بد را بین روضه
این گریهکردنهای با هم را نگیری
در بین روضه التماست میکنم من
جانم بگیری، گریههایم را نگیری
در بین هیأت کار من پرچمزدن شد
دستان من خالیست... پرچم را نگیری!
یک شب میان روضهات گفتم خدایا
از نوکران شاه دو عالم را نگیری
شاعر : علی سپهری
- شنبه
- 10
- مهر
- 1395
- ساعت
- 15:30
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علی سپهری
ارسال دیدگاه