بغلم کن که دل آرام کند خواهر تو
بوسه این بار بگیرم عوض مادر تو
سر من را تو در آغوش بگیر آهسته
ناز کم کن که دگر پیر شده خواهر تو
با دو دستی که تو را جامه به تن پوشاندم
میکنم رخت اسیری به تن دختر تو
به خدا طاقت این غصّه ندارد زینب
ساربان دست کُنَد پیش من انگشتر تو
با چه وضعی به روی دست بگیرم جسمت
بسکه پاشیده ز هم عضوِ تن و پیکر تو
شاعر : احسان محسنی فر
- یکشنبه
- 11
- مهر
- 1395
- ساعت
- 11:3
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
احسان محسنی فر
ارسال دیدگاه