وقتی سکینه مادح عباس می شود
هر ذاکری منادیِ احساس می شود
با روضه های داغ عمو آشناتر است
آن دختری که حرمت او پاس می شود
شرمِ نگاه سرخِ عمو می کشد مرا
هرجا که عمّه مسخرۀ ناس می شود
عمه شبیه مادرمان رخ کبود شد
آری بنفشه آینۀ یاس می شود
اشکِ سرِ بریدۀ عباس دیده شد
حالا زمان خندۀ خناس می شود
با آن که یک سپاه ز آقا هراس داشت
دیدم سر بریدۀ او پاس می شود
شخصیتِ یتیم که زیر سؤال رفت
مثلِ کنیز دیده به انفاس می شود
□□□
آرامش و وقار سکینه حسینی است
آه از دمی که تهمتش احساس می شود
وقتی سرِ بریده تلاوت کند شروع
چوب یزید حربۀ وسواس می شود
با خیزران که بر لب قاری نمی زنند
وای از دمی که قافله حسّاس می شود
حالا دل سه ساله به درد آمده دگر
بر برگ یاس دانۀ الماس می شود
کاخ ستم ز نالة او زیر و رو شود
وقتی طبق شبیه به اَجناس می شود
شاعر : محمود ژولیده
- پنج شنبه
- 15
- مهر
- 1395
- ساعت
- 6:4
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه