از خون به دستِ خویش حنا میكِشم بیا
هـر لحظه انتظارِ تو را میكِشم بیا
در حجله پیشِ پایِ تو پا میكِشم بیا
چه حسرتی برایِ عبا میكِشم بیا
دور و برم بدونِ تو آشوب میشود
گلزارِ تشنهی تو لگدكوب میشود
معنا نداشت با تو یتیمی برای من
از بسكه داشتی همهگونه هوایِ من
دیگر نمانده جوهرهای در صدایِ من
شنهای داغ پُر شده از ردِّ پایِ من
تنهائیات در آتشِ آهم مقیم كرد
دیدی مرا دچارِ بلائی عظیم كرد
تغییر كرده شكلِ سَرم، زودتر بیا
سرنیزه رفت تا جگرم، زودتر بیا
در معرضِ دو چشمِ ترم زودتر بیا
شد تكّهتكّه بال و پرم زودتر بیا
تا قابلِ شناختنم، از حرم بیا
تا سهمی از تنم ببرد مادرم بیا
این قومِ غیظكرده مرا بیهوا زدند
در حجله استخوانِ جناقم به جایِ قند
سائیده شد به هم وسطِ آن بگوبخند
این تار و پود ریخته پاشیده را ببند
وقتی فشار رویِ گلو سخت میشود
كمكم اَدایِ لفظِ عمو سخت میشود
سرنیزه نقشِ پیرهنم بد كشیده است
رویِ هِجاهِجای تنم مَدّ كشیده است
گلدستهای حوالیِ گنبد كشیده است
مژده بده، یتیمِ حسن قدّ كشیده است
این لشكر سواره مرا دوره كردهاند
تنها به یک اشاره مرا دوره كردهاند
یك لشكر ایستاده فقط سنگ میزند
با تیغ و تیر و نیزه هماهنگ میزند
حالا كه گشته عرصه به من تنگ میزند
قاتل نشسته مویِ مرا چنگ میزند
با هر نسیم آینهات خاک میخورد
در هر هجوم زخمِ تنم چاک میخورد
@hosenih
قدرِ دعایِ هر سحرت را نداشتند
اصلاً تحملِ پدرت را نداشتند
نه! چشمِ دیدنِ پسرت را نداشتند
از من توقعِ سپرت را نداشتند
بر خاکِ این كویر مرا پهن كردهاند
جایِ كمی حصیر مرا پهن كردهاند
@hosenih
بد جور ماهپارهی تو گیرِ نعلهاست
قرآنِ یادگارِ حسن زیر نعلهاست
نرمیِ سینهام سرِ تأثیرِ نعلهاست
این چند فصل حاصلِ تحریرِ نعلهاست
این بارِ اوّل است چنین نامرّتبم
در پیچ و تابِ این همه ابرو مُعَذَّبَم
در چنگِ ظلمِ چند نفر زخم خوردهام
حالا بیا ببین چقدر زخم خوردهام
از دستِ قومِ تنگنظر زخم خوردهام
خیلی شبیهِ زخمِ تَبَر زخم خوردهام
جان میدهم كه باز بگیری ببر مرا
حَظّ میكنم دوباره بخوانی پسر مرا
شاعر : علیرضا شریف
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 7:9
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علیرضا شریف
ارسال دیدگاه