آسمانم را سـتاره ـ اي عزيز شـير و خواره
آمدي از گـاهـواره ـ اصـغر من اصـغر من
تو همه هست ربابي ـ تشنه يک قطره آبي
آمدي با چه شـتابي ـ اصـغر من اصـغر من
طفل اشـگم مي چکـد بروي تـو اي طفل مستم
پيش چشمم مي زني تو دست و پا بروي دستم
من فداي حنجر تو خنده هاي آخر تو
چشم خود واکن ببين اي آخرين يارم علي جان
مـن کـه تنهـا مانده ام تنها ترا دارم علي جان
* * * * * * * * * *
تا کـه ديـدي من غريبم ـ کس نمي باشد حبيبم
آمدي با من به ميدان ـ اي علي جان اي علي جان
تـا شنيدي اي دل آرا ـ بانگ هـل من ناصـرم را
آمـدي با کام عطشان ـ اي علي جان اي علي جان
غنچه نشکفته بودي روي دست من شکفتي
با نگاه آخـر خـود من که مي دانم چه گفتي
من به قربان گلويت اين گلوي مثل مويت
مـن کـه تنهـا مانده ام دارم اميد ماندن تو
مي کشد من را زبان دور دهان گرداندن تو
* * * * * * * * * *
کـودک امـا پيـر عشـقي ـ گـرم تفسير عشـقي
تو هدف بر تير عشقي ـ اي علي جان اي علي جان
اي هـمــه دار و نــدارم ـ اي مــدال افتخـارم
بـرده اي صبر و قرارم ـ اي علي جان اي علي جان
حنجر تو خونفشان من هم دو چشمم خونفشان شد
تـا کـه مـن ديـدم کمـان حرمله قـدم کمان شد
تير دشمن داده آبت روي دوشم برده خوابت
تو تلظي کـردي و من هم تمـاشـا کردم اصغر
با چه رويي من به سوي خيمه ها برگردم اصغر
شاعر : سید محسن حسینی
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 13:41
- نوشته شده توسط
- feiz
- شاعر:
-
سید محسن حسینی
ارسال دیدگاه