اشکم شده جاری مثه بارون مثه دریا
مثل لب اصغر پر از چاکه لبت سقا
بنفسی انت
چی شد ماه حرم/ شکستی دلبرم/ امید خواهرم
بنفسی انت
گل ام البنین/ نکش پا بر زمین/ میبینه مادرم
ابا القربه (بنفسی انتْ اخا)۳
پشتم شکست آخر چی شد دستات علمدارم
موندم داداش از خاک کدوم عضوت رو بردارم!
ای وای ای وای
امون از کربلا/ امون از کوفیا/ شده فرقت دو تا
مثل گرگا
دریدن وایِ من/ تنت رو یاسمن/ به تیغ و نیزه ها
اباالقربه (بنفسی انتْ اخا)
شاعر : احسان جاودان
- شنبه
- 17
- مهر
- 1395
- ساعت
- 20:28
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
احسان جاودان
ارسال دیدگاه