• سه شنبه 4 دی 03


اشعار شب عاشورا -( تمام می شود این ماجرا ؟ نمیدانم )

1388
3

تمام می شود این ماجرا ؟ نمیدانم
چگونه می شوم از تو جدا ؟ نمیدانم

نشسته روی جناغ تو با تمام غرور
کند به کشتن تو اکتفا...نمیدانم

تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند
چگونه تو زده ای دست و پا نمیدانم

دوباره باز تکان خورده ای...نفس داری؟
برا تو گریه کنم یا دعا نمیدانم

ز استخوان گلویت دگر نمانده اثر...
چگونه ضربه زده از قفا...نمیدانم

تمام پیکر تو بر زمین پخش شده
تو جمع می شوی در بوریا نمیدانم

شاعر : یاسین قاسمی

  • سه شنبه
  • 20
  • مهر
  • 1395
  • ساعت
  • 8:51
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران