تمام می شود این ماجرا ؟ نمیدانم
چگونه می شوم از تو جدا ؟ نمیدانم
نشسته روی جناغ تو با تمام غرور
کند به کشتن تو اکتفا...نمیدانم
تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند
چگونه تو زده ای دست و پا نمیدانم
دوباره باز تکان خورده ای...نفس داری؟
برا تو گریه کنم یا دعا نمیدانم
ز استخوان گلویت دگر نمانده اثر...
چگونه ضربه زده از قفا...نمیدانم
تمام پیکر تو بر زمین پخش شده
تو جمع می شوی در بوریا نمیدانم
شاعر : یاسین قاسمی
- سه شنبه
- 20
- مهر
- 1395
- ساعت
- 8:51
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
یاسین قاسمی
ارسال دیدگاه