دل من اگه نخونه، برا تو غزل ترونه
خودش اینو خوب میدونه، نباید دیگه بمونه
از خدا همیشه می خوام، که تو رو ازم نگیره
بکشه همیشه از دل، آتیش غمت زبونه
من یقین دارم که هر کس، برا تو روضه میگیره
دست مهر مادر تو، زده رو دلش نشونه
هرکسی میون روضه ت زمزمه داره دمش گرم
دعا خونه مادر تو برا هر کی نوحه خونه
هوا سرد سرده امّا، دل به یاد تو بهاره
تو رگای سینه زن هات، خون حنجرت روونه
هرکسی آتیش بگیره، میون روضه ی داغت
اونو آتیش جهنّم، نمیتونه بسوزونه
دل اهل آسمونا، همه روزه بی قرارت
شاهدم تنگ غروب و... رنگ سرخ آسمونه
ملکوتیا میمیرن، برای لبای خشکت
گل زخم و ذکر یا رب... زده از لبت جوونه
گرگا دورتو گرفتن... مادر تو ناله می زد
یوسف تشنه لب من! توی چاه پُرِ خونه
تنتو طواف کردن، نیزه دارای سواره
بگم آخرش رو یا نه... باقی روضه بمونه
زینب و با دست بسته، بعد تو اسیری بردن
دختر شیرخدا رو تا کجا برده زمونه!
با کبودی نگاهش، دخترت ازت میپرسید
چی شده لبت کبوده، جای چوبه خیزرونه؟!
شاعر : مجتبی روشن روان
- چهارشنبه
- 21
- مهر
- 1395
- ساعت
- 7:21
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
مجتبی روشن روان
ارسال دیدگاه