نه دستی و نه مشک
من که نه دستی و نه مشک ، نه علم دارم
امان ز بی دستی فغان ز بی آبی
من که نشسته نیزه بر ، چشم خونبارم
امان ز بی دستی ، فغان ز بی آبی
******
فتاده ام روی زمین با تنی بی دست
چه ظالمانه نیزه بر دیده ام بنشست
سرم به ضربت عمود از وسط بشکست
من که نمانده طاقتی ، بر تن زارم
امان ز بی دستی ، امان ز بی آبی
من که نه دستی و نه مشک ، نه علم دارم
امان ز بی دستی فغان ز بی آبی
******
به آسمان دیده ام ، ابر خون بارید
به پاره های مشک من ، دست بگذارید
برای دوش خسته ام ، پرچمی آرید
من که در این دیار خون ، بی کس و یارم
امان ز بی دستی ، فغان ز بی آبی
من که نه دستی و نه مشک ، نه علم دارم
امان ز بی دستی فغان ز بی آبی
******
بدون مشک آب خود ، تا حرم هرگز
دوباره تشنه دیدن ، خواهرم هرگز
عطش شنیدن از گل ، حیدرم هرگز
من که خجولم از همه ، اهل دربارم
امان ز بی دستی ، فغان ز بی آبی
من که نه دستی و نه مشک ، نه علم دارم
امان ز بی دستی فغان ز بی آبی
******
به پاره های مشک آب ، دیده می دوزم
ز داغ بی علم شدن ، سینه می سوزم
مثال شام تیره ای ، گشته امروزم
مرا ز پا فکنده این ، زخم بسیارم
امان ز بی دستی ، فغان ز بی آبی
من که نه دستی و نه مشک ، نه علم دارم
امان ز بی دستی فغان ز بی آبی
******
اگر نشد ادا کنم ، وعده آب را
ز تشنگی رها کنم ، طفل بی تاب را
به آب دجله تر کنم ، کام ارباب را
مرا شکست وعده ام ، داده آزارم
امان ز بی دستی ، فغان ز بی آبی
من که نه دستی و نه مشک ، نه علم دارم
امان ز بی دستی فغان ز بی آبی
******
بگو به آل فاطمه ، یادتان بودم
درون آب علقمه ، یادتان بودم
میان جنگ و همهمه ، یادتان بودم
یاد صغیران حرم ، کرده افگارم
امان ز بی دستی ، امان ز بی آبی
من که نه دستی و نه مشک ، نه علم دارم
امان ز بی دستی فغان ز بی آبی
******
اگر میان خاک و خون ، غرق دردم من
دهان تشنه را ولی ، تر نکردم من
به سوی خیمه ها دگر ، بر نگردم من
من از سکینه و علی ها شرمسارم
امان ز بی دستی ، امان ز بی آبی
من که نه دستی و نه مشک ، نه علم دارم
امان ز بی دستی فغان ز بی آبی
******
نوای سروری شده ، یا ابوفاضل
نشانده مهر ساقی تشنه را در دل
خدا کند که لطف او ، را شود شامل
دو دیده بر شفاعتش ، نزد حق دارم
امان ز بی دستی ، فغان ز بی آبی
من که نه دستی و نه مشک ، نه علم دارم
امان ز بی دستی فغان ز بی آبی
******
- یکشنبه
- 18
- شهریور
- 1397
- ساعت
- 14:6
- نوشته شده توسط
- سجاد
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه