هیئت، دوباره روضهی ارباب پا گرفت
باران رحمت دلم از ابتدا گرفت
دست نیاز، زمزمهی کربلا گرفت
اینجا اگرچه سوخت دل من، شفا گرفت
همراه نالههای دلم نی، نوا گرفت
روضه - نشستهایم که آتش زنیدمان
آه از دمی که شرم نکردند کوفیان۱
بستند آب را به روی باب آسمان
میدیدی آسمان را "کَالنّار کَالدُّخان۲"
چون دود، آسمانِ عطش شد، هوا گرفت
کوفه- حرامیان همه مشغول مستحب
شبمسلکان تیره همه در نماز شب
از یاری تو تنها حرفیست روی لب
دینها بدون علت و اعمال بیسبب
اینگونه شد که بردن سرها بها گرفت
مقتل سری برابر مادر بریده شد
از قتگاه نالهی حیدر شنیده شد
تا جسم او چو ماهی در خونتپیده شد
آن سوی دشت معجری از سر کشیده شد
آتش سراغ خیمهی آل عبا گرفت
خیمه- میان شعله یتیمان بیگناه
زنهای داغدیده و اطفال بیپناه
رفتی و میرود دل زینب هزار راه:
"رفتی و قامت من غمگین خمیده ...۳ "آه
در امتداد سیرهی زینب صدا گرفت
نیزه -هجوم زخم روی زخم روی زخم
باران سنگهای هدفدار سوی زخم
سرنیزههای تشنهی در آرزوی زخم...
شمشیرهای کند که در جستجوی زخم...
مولا! چگونه برتنت این حجم جا گرفت؟
یک دشت دور پیکر تو دشمن تو بود
چون صید دست و پا زده در خون تن تو بود
صد گرگ نابرادر و پیراهن تو بود
این بیتها روایت جان دادن تو بود
هر چند واژهواژه جان ِ مرا گرفت...
۱- از مصرع «آه از دمی که لشگر اعدا نکرد» از محتشم کاشانی
۲"- یحول العطش بینه و بین السماء كالدخان" بر اساس روایتی از بحار الانوار درباره حالت امام علیهالسلام در عاشورا
۳- "چون خم شدم که پای تو بوسم پی وداع / رفتی و قامت من غمگین خمیده ماند" از حبیب الله چایچیان
شاعر : امیر علی شریفی
- چهارشنبه
- 21
- مهر
- 1395
- ساعت
- 7:47
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیر علی شریفی
ارسال دیدگاه