به سبک آهنگ سریال برادر
"محمد علیزاده"
"بسیار زیبا"
بند اول:
صدای زنگ قافله خاموش
شد و حسین، با حالتی مدهوش
گرفت، زینبش رو در آغوش و کم بود که بره از هوش
تموم اهل کاروون دارن
برای حال اون دو میبارن
تو دل میگن که خیلی به زینب بدهکارن بدهکارن
میگن آقا ما مست و مجنونیم
به خونواده ی تو مدیونیم
تا آخرش به پات میمونیم
نخور تو غصه ی کس و کارو
ماییم و یک دل بدهکارو
میدیم تو راه تو سرارو
سرارو
میریزیم به پات مثل گل مثل بارون، سرارو
محیا ما کردیم خودت نیزه ها رو ، بیارو
بزن روی نیزه سر هر گدارو
خدارو
میدیم بت قسم روی ماها حساب کن، دلارو
با این حال غمگین تو کمتر کباب کن، ماهارو
نگا کن ببین اشکا و گریه هارو
"خدایا
"حسینت چقدر
بی کس و بی حبیبه"
بند دوم:
سلاله ی پیمبر اکرم
با کاروان پر غم و ماتم
به کربلا رسیدن و با آه و با زاری گرفتن دم
رقیه میگه که کجاس اینجا
بابا چه سرد و بی صداس اینجا
حسین میگه با گریه و ناله رقیه کربلاس اینجا
با اشک دونه دونه و نم نم
میچینه از چش باباش شبنم
رقیه ی حسین دمادم
ز دست این زمونه ی صدرنگ
سه ساله ی حسین شده دلتنگ
به دامن باباش زده چنگ
باباجون
میدونم تو این صحرا خیلی غریبی، غریبی
به جز اینا که باهامونن نداری ، حبیبی
ولی باز به درد همه تو طبیبی
باباجون
هوای منو داشته باش من سه ساله ام، نهالم
که بی شک بدون تو رو به زوالم، به حالم
نگاهی کن ای بهترین عشق عالم
"خدایا
حسینت چقدر
بی کس و بی حبیبه"
شاعر : جعفر ابوالفتحی
- پنج شنبه
- 22
- مهر
- 1395
- ساعت
- 9:42
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
جعفر ابوالفتحی
ارسال دیدگاه