بسم الله و بالله // و علی ملةِ رسول الله
رسیدیم سر قرارمون
رسیدیم سر مزارمون
اومدیم به دیدن خدا
رسیدیم - که بشه - خونمون کربلا
اینجا
دل دختر زهرا میریزه
اشک سقا به دریا میریزه
خون من روی خاکا میریزه
(همه گلها میشن پرپر - خدا صبرت بده خواهر) ۲
وای از مشک بی آب // میره از چشمای رقیم خواب
میسوزه دل آب فرات
توی خیمه مخدرات
علی اصغرِ من از عطش
دست و پا - میزنه - روی دست رباب
اینجا
میشه خورشیدِ نیزه، سرامون
قطعه قطعه میشن پسرامون
محرمی نمیمونه برامون
(حیا نیست بین این لشکر - خدا صبرت بده خواهر) ۲
همه گلها میشن پرپر ...
وای از روز آخر // من تنها و بغض یک لشکر
میکِشن منو به خاک و خون
میزنن منو تا پای جون
میکُشن منو به قتل صبر
فِرقَهٌ - بِالسّیوف - فِرقَهُ بِالحَجَر
اینجا
خاک صحرا میشه کفن من
زیر دست و پا میره تن من
میان اسبا روی بدن من
(امون از کُندی خنجر - خدا صبرت بده خواهر) ۲
همه گلها میشن پرپر ...
- جمعه
- 10
- آذر
- 1402
- ساعت
- 13:57
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عباس قانعی
ارسال دیدگاه