• دوشنبه 3 دی 03


شهادت امام حسن مجتبی (ع) -( روی دوشت چه بار سنگینی ست )

1667
1

روی دوشت چه بار سنگینی ست

توی گوشت چقدر زخم زبان

شانه ای نیست تا که بغضت را

تو غریبی چقدر آقا جان!

 **

غربتت را نمی شود حس کرد

توئی و بغضهای تو در تو

تو که پر کرده خانه ات را هم

سیل نامردهای رو در رو

 **

غربتت را نمی شود حس کرد

تو که حیدر تبار و سرداری

غربت این است، این که از یک صلح

قدر صد جنگ زخم برداری

 **

داغ یک قصه سالها می سوخت

روح زخمی و بردبارت را

کوچه، مادر، غلاف یک شمشیر

شاه زخمی که ساخت کارت را

**

خواهری می دود سراسیمه

می دود سمت صحنه ی آخر

جگری پاره پاره در تشت است

بس که دندان گذاشت روی جگر

**

سالها می دوند و این دفعه

آتش و گرگ و دشت می بیند

چه غریب است بازی تقدیر

خواهری خواب تشت می بیند

شاعر : نیره کاشی

  • شنبه
  • 6
  • آذر
  • 1395
  • ساعت
  • 16:0
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران