بارها از سفرهاش با این که نان برداشتند
روز تشيیع تنش ، تیر و کمان برداشتند
مردم این شهرِ در ظاهر مسلمان ، عاقبت
با صدای سکه ، دست از دینشان برداشتند
بر سر همسایگانش سایهای پرمهر داشت
از سرش هرچند روزی سایهبان برداشتند
بذر ننگین جسارت بر تنی معصوم را
این جماعت کاشتند و دیگران برداشتند
دستهایی که بر آن تابوت تیر انداختند
چند سال بعد ، چوب خیزران برداشتند
شاعر : حسین عباسپور
- جمعه
- 3
- دی
- 1395
- ساعت
- 10:11
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
حسین عباسپور
ارسال دیدگاه