نه تنها من ز خاک تو شرف دادم ولادت را
هما هم می برد از سایه ی امنت سعادت را
خورد تير هلاکت کفتری که جلد بامی نيست
من و ترک حرم؟ یا رب مخواه این ترک عادت را
گواهی داد دستم که شدم در بحر لطفش غرق
کدامین محکمه از کشته می خواهد شهادت را
شدم محو تماشای حرم در حالتی گریان
نمی یابم برای خود از این خوشتر عبادت را
گدایان حرم را مادرانه لطفها کردی
به ما ای مریم آل نبی دادی سیادت را
دو چشمم از طواف کفتری بر گنبدت میگفت
کدامین دل خنک دیده است این هرم حسادت را
چو پرچم بر فراز گنبدت هر سو روم،آخر
سرافکنده به تو عرضه کنم عرض ارادت را
چنان سرکش شده در آسمان گلدسته هایت که
صنوبر خیره و سرو است حیران این رشادت را
مریض افتاده ام در گوشه ایی از صحن آیینه
به همسایه خدا تاکید فرموده عیادت را
غریب آیینه ی پاکی نشد تا بر حرم چسبد
به دفتر از سیاهی اش طمع کرده مدادت را
شاعر : محسن قاسمی
- چهارشنبه
- 20
- بهمن
- 1395
- ساعت
- 15:16
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محسن قاسمی
ارسال دیدگاه