میان دود وآتش زند ناله زنی زار
بیا فضه مدد کن شده زهرا گرفتار
در بیت پیمبر به ضرب کین شکستند
شدم آزرده پهلو میان درب ودیوار
خدایا کودک من در این غوغا فدا شد
گل نشکفته من شده پرپر به گلزار
علی را دست بسته به مسجد می کشانند
نگاه شرمگینش بمانده بر من زار
مگر رفته پیمبر زیاد اهل یثرب
که تنها یادگارش دهند اینگونه آزار
چه رسمی باشد اینجا، که بعد مرگ بابا
اسیر ظلم دونان شود دخت عزادار
بود مرگم دعایم خدایا کن اجابت
که هستم بعد بابا زدنیا سیر وبیزار
شاعر : اسماعیل تقوایی
- دوشنبه
- 9
- اسفند
- 1395
- ساعت
- 10:26
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه