سایه ی روی سرت افتاده باشد مشکل است
بینِ بستر مادرت افتاده باشد مشکل است
بینِ دیوار و در از ظلم و جفای روزگار
نورِ چشمانِ ترت افتاده باشد مشکل است
تویِ کوچه ناگهان با سیلیِ یک بت پرست
پاره ای از پیکرت افتاده باشد مشکل است
بعدِ احمد آن که قدرش را ندانستند و رفت
آه تنها یاورت افتاده باشد مشکل است
زیر دست و پای نامردان بی رحم ای خدا
دخترِ پیغمبرت افتاده باشد مشکل است
چشم خود را وا نمایی و ببینی ناگهان
از نفس همسنگرت افتاده باشد مشکل است
با پری بشکسته و پاهای پر از آبله
شعله ها بر معجرت افتاده باشد مشکل است
شاعر : سیروس بداغی
- دوشنبه
- 14
- فروردین
- 1396
- ساعت
- 15:34
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سیروس بداغی
ارسال دیدگاه