پر می کشد مرغ دلم سمت حرم بانو
دیر آمدم، دیر آمدم، دیر آمدم بانو
آرامم و با هر قدم گم می شود انگار
در من هیاهوی خیابان ارم بانو
سیراب شد دشت کویر از بس که می بارد
ابر نگاه زائرانت دم به دم بانو
صحن تو را علامه ها با اشک می شویند
آلوده ام، در صحن بگذارم قدم بانو؟!
از صحن آیینه به آزادی مسیری نیست
تا پلک ها را می گذارم روی هم بانو!
از راه مشهد آمدم پابوس و می دانم
روی سر من می کشی دست کرم بانو
دست پر از این شهر خواهد رفت هر کس به-
-جان برادر داده نامت را قسم بانو
من کربلا می خواستم یک عمر و امضایت
زیر برات افسوس، افتاد از قلم بانو
میترا سادات دهقانی
- دوشنبه
- 9
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 5:38
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه