باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است... زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت...
...گفته است این که از همه ی دلبران سر است
نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است
گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری
کارت شده است از همه ی خلق دلبری
پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری
یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری
ای نام دلربات دوای فقیرها
اصلا رسیده ای تو برای فقیرها
باید که سر دهیم همه بی مقدمه
روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه
با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه
سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه
ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم
هشتم امام ! ما همه آواره ی تو ایم
مجنونم و جنون دل زار بی حد است
جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است
مثل کبوتری که به امید گنبد است
اصلا دوای این دل بیمار مشهد است
آخر به من اجازه ی پابوس می دهی
اذن زیارت حرم طوس می دهی
یکبار هم محل به من بی نوا بده
قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده
دردی که داده اید برایش دوا بده
جان جواد کرب و بلای مرا بده
مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند
امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند
حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است
عاشق به فکر نوکری اش در محرم است
با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است
گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است
روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما
هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما
یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن شبیب جد مرا با عصا زدند
یابن شبیب عمه ی ما را چرا زدند؟
نامردها برای رضای خدا زدند
وقتی حسین در ته گودال رفته بود
زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود
شاعر : علی سپهری
- سه شنبه
- 10
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 13:9
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
علی سپهری
ارسال دیدگاه