صحن ، یکباره به آوای تو برمی خیزد
جمعیت پیش قدمهای تو برمی خیزد
تو فلج بودی و ارباب شفایت داده
صحن پیداست که در پای تو برمی خیزد
قبل از این هیچ نبودی پس از این محترمی
احترام است که از جای تو برمی خیزد
تو به امضای امام خودت از جا برخیز
همه ی شهر به امضای تو برمی خیزد
گیرم اصلا به کلاف آمده باشی ، یوسف
به خریداری کالای تو برمی خیزد
نوکرش باش و دم مرگ رضا را بطلب
مطمئن باش که آقای تو برمی خیزد
لطف او را پس از این نیز خودت خواهی دید
داخل قبر که اعضای تو برمی خیزد
از سه باری که خودش گفته یکی مانده هنوز
یار از امروز به فردای تو برمی خیزد
بموالاتکم ای عشق... بخوان ای شاعر
که قلم باز به انشای تو برمی خیزد
مثل نقاره گلو را پر فریادش کن
صحن اینبار به آوای تو برمی خیزد
شاعر : محسن ناصحی
- سه شنبه
- 10
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 13:25
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محسن ناصحی
ارسال دیدگاه