السلام ای آنکه دلها زیر پایت ریخته
حق ، جنان را زیر پاهای گدایت ریخته
مدح تو ارباب رویائی خوراک شعرهاست
بس که مضمون در کف صحن و سرایت ریخته
با هنرمندی حریمت نورپردازی شده
ریسه ها بر شانۀ گلدسته هایت ریخته
در رواق و صحن ها و بست هایت یک به یک
بوی تو در سینه ها عطر ولایت ریخته
این نخ سبز تبرک را که بر مچ بسته ام
سیدی حس می کنم که از عبایت ریخته
با غذای حضرتی آخر نمک گیرت شدم
حضرت زهرا نمک را در غذایت ریخته
گرچه صدها بار ایوان طلا را دیده ام
باز دل با دیدن ایوان طلایت ریخته
عاشقانت را یقین دارم که می بخشند حشر
طرح این بخشودگی ها را خدایت ریخته
آمدی آرامش قلب عطوف اهل بیت
مهربانتر از همه هستی رئوف اهل بیت
زائران را در نظر جنت تجسم می شود
خسته از راه آمده غرق تبسم می شود
زائری که روزها لحظه شماری کرده است
زود با آقای خود گرم تکلم می شود
بی گمان این روزها آقا دعاگوی همه
زائران خواهرش معصومه در قم می شود
وقت پرواز کبوترها به بالای سرم
آسمان شهر پشت بالشان گم می شود
این کبوترها روی بازار هم دارند اثر
گرم بیرون از حرم بازار گندم می شود
می زند در صحن قدسش جمعیت موج و عجیب
دل به صحن کوثرش غرق تلاطم می شود
رفتن پای ضریحش نیست اینجا نوبتی
ذکر زهرا باعث حق تقدم می شود
آنچه ایرانی جماعت را بهشتی می کند
عشق معصوم دهم ، خورشید هشتم می شود
هر چه دارم می دهم تا که بیایم پای بوس
چشم ما و بارگاه حضرت شمس الشموس
باز هم جا هست حاجت گر بیاری بیشتر
کاش سهم ما شود گرد و غباری بیشتر
دوستداران و محبانش در این صحن و سرا
بیشتر هستند هر چه می شماری بیشتر
صحنه های ناب، اینجا ناتمام است و بدیع
هر چه می گیریم عکس یادگاری بیشتر
بشنو آواز کبوترهای آقا را درست
صوتشان زیباست حتی از قناری بیشتر
در خیالم بین جارو کردن و تحویل کفش
هر دو دلچسب است اما کفشداری بیشتر
نذر کردم سکه ای انداختم در این ضریح
سکه هم کافیست آری گر نداری بیشتر
واقعا زیباست از دنیا بپرس از این حرم
هیچ کس دارد سراغ آئینه کاری بیشتر؟
امتحان کردم که پشت پنجره فولاد او
اشک آدم می شود از دیده جاری بیشتر
این سفرها شد برای ما تمامش خاطره
باز شد از کار ما با لطف او صدها گره
با نوای ذاکران و صوت و لحن قاریان
جا گرفته ذکر تو در سینۀ ایرانیان
در شب میلاد تو ای صاحب ایران زمین
خاکیان هم جشن می گیرند با افلاکیان
هر که مهرت را خریده شک ندارم برده سود
هرکه از تو دور مانده بی گمان کرده زیان
گفته ای دیدار زائر می روی بیهوده نیست
در زیارت آمدن دعواست بین قدسیان
جای جای این حرم سر دارد از جنت ولی
نقطۀ عطفی است ایوان طلا در آن میان
دوست دارم بشنوم هر روز ذکر خاصه ات
با صدای روحبخش زنده یاد انصاریان
من فقیرم تو هم آن حج فقیرانی لذا
هم شدم از مشهدی ها هم شدم از حاجیان
ضامن آهو رضا و ضامن ما هم رضاست
روز محشر خوش به حال جملۀ زهرائیان
هر که آمد پر شد از عطر ولایت شامه اش
خوانده ام من لذتی دارد زیارت نامه اش
با علی موسی الرضا ایران گلستان می شود
حافظ ایران ما شاه خراسان می شود
نام زهرا مادرش با نام فرزندش جواد
هر کحا برده شود صد مشکل آسان می شود
آفتاب صبح می تابد به ایوان طلا
مثل گنبد جلوهء ایوان دو چندان می شود
گاهگاهی آفتاب اینجا طوافی می کند
گاه پشت گنبدش از شرم پنهان می شود
می زنم هر جا قدم این سوی و آن سوی حرم
ناخودآگاه آخرش ختمِ به ایوان می شود
گر کسی غیر مسلمان یک سفر آید به طوس
با نگاه ویژهء سلطان مسلمان می شود
این تمام باور و این اعتقاد شیعه است
با نگاه خاصه اش برکت فراوان می شود
فخر دارد آب سقا خانه اش بر سلسبیل
مست سقا خانه اش لبهای باران می شود
مستی این آب را در خود شرابش هم ندید
این رواق و صحن را جنت به خوابش هم ندید
گر بخواهد با اشاره خاک را دُر می کند
عشق او هر لحظه در قلبم تبلور می کند
او رئوف اهل بیت است و چنان جدش حسین (ع)
با نگاهی عالمی را در دمی حر می کند
قسمتم مشهد نگردد گر که سالی چند بار
قلب من در سینه احساس تأثر می کند
هیچ صاحب خانه ای چون صاحب این خانه نیست
گر گدا کاهل بود خود کاسه را پر می کند
فخر کردن هم خدایی فخر کردنهای ماست
هر که اربابش رضا باشد تفاخر می کند
مادری دیدم که طفلش را رضا داده شفا
پای ایوان دارد از آقا تشکر می کند
مشتری دارد حریمش از جنان هم بیشتر
نان جنت را حریم طوس آجر می کند
هوش از سر می برد از بس که جنات الرضا
جنت الاعلی هم احساس تحیر می کند
مدح ما حتی نمی از آب اقیانوس نیست
هیچ جائی در جهان کرببلا و طوس نیست
- سه شنبه
- 10
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 15:25
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
ارسال دیدگاه