• سه شنبه 15 آبان 03


اشعار مناجات با خدا -( چشم من خشک شد و گوهرم از دستم رفت )

2830
1


چشم من خشک شد و گوهرم از دستم رفت
دل من تیره شد و دلبرم از دستم رفت

من که با گریه همه چیز به دست آوردم
با گنه برکت چشمان تر از دستم رفت

پای امروز به فردای خودم بد کردم
عبد دنیا شدم و محشرم از دستم رفت

آنقدر خدمتشان را ننمودم یک عمر
که دعاهای پدر ؛ مادرم از دستم رفت

حیف شد نان حلالی که حرامش کردم
شُبهه آمد وسط و باورم از دستم رفت

یا علی گفتن من کیسه ی من را پر کرد
درِ این خانه حساب کرم از دستم رفت

همه گفتند حسین و همه رفتند حرم
خاک عالم به سر من حرم از دستم رفت

شب سوم شده ؛ از نیزه صدا می آید
ساربان تند مران دخترم از دستم رفت

دختری در وسط معرکه فریاد کشید
آه بابا کمکم کن پرم از دستم رفت

دستی از پشت نگه داشته گیسوی مرا
علت این بود که موی سرم از دستم رفت

دست تو قطع شد انگشترت از دستت رفت
گوش من زخم شد و زیورم از دستم رفت

سِرِ مستور علی بین خطر افتاده
عمو عباس بیا معجرم از دستم رفت

اجرا شده توسط حاج منصور ارضی در شب سوم رمضان 96

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 6:50
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران