• دوشنبه 3 دی 03

 قاسم نعمتی

اشعار شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) -( دستى به روى شانه من با ادب کشيد )

1056

گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد 
دستى به روى شانه من با ادب کشيد

لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است 
از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد 

با آنکه در مقابل خانه مرا زدند 
همسايه اى نديد و کتک ها به شب کشيد

اينجا ميان روز زمين خورد مادرم 
رويش عباى خويش امير عرب کشيد 

شهر مدينه شهر زمين خوردها شده 
سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشيد

در کربلا زمانه غارت غلام شمر
در خيمه ها رداى تنى غرق تب کشيد 

شبهاى جمعه مادر ما داد ميزند 
گيسو گرفت قاتل و سر را عقب کشيد 

بازار کوفه گريه کنان عمه جان ما 
از دست بچه ها همه نان و رطب کشيد 

صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا 
آن لحظه اى که کار به بزم طرب کشيد

ميخواست داد عمه ما را در اورد 
آتش به قلب سوخته ان بى ادب کشيد 

اول شراب خورد و به سر يک نگاه کرد 
با خنده چوب دستى خود روى لب کشيد 

يک سرخ مو بلند شد از ما کنيز خواست 
ترسيد دخترى و خودش را عقب کشيد

شاعر : قاسم نعمتی

  • پنج شنبه
  • 12
  • مرداد
  • 1396
  • ساعت
  • 18:55
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران