بی گمان نیست گذر از دل دریا ممکن
غرقه ی عشق تو را نیست تقلّا ممکن
امر کن مُرده تحرّک بپذیرد ورنه
نشود معجزه با حرف مسیحا ممکن
هرچه ممکن نشود با هنر و سعی طبیب
پلک بر هم زدنی می شود اینجا ممکن
علم مردان عجم از تو بود این یعنی
با تو گردد سفر ما به ثریا ممکن
سالها معجزه دیدیم ولی باز نشد
لحظه ای درک عنایات تو حتی ممکن
من به تو می رسم آخر، شده روز محشر...
هیچ چیزی نشد از روز ازل ناممکن
شاعر : محمد رضا طالبی
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 20:15
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد رضا طالبی
ارسال دیدگاه