جمع كردند و پس انداز... همه!
ما ولي خرجِ زيارت كرديم
چه نيازيست به دريا؟! وقتي
كه به چشمانِ تو عادت كرديم
مشهدِ خونم اگر كم شده است
دستِ من نيست...حياتم با توست!
چنته ام خاليِ خاليست...ولي
مطمانّم كه نجاتم با توست... .
ما ، نَه آهو شده ايم از "همّت"
نَه كبوتر شده ايم از "پاكي"
كاش آهوترِ صحنت باشيم
با تو، هم خاكي و هم افلاكي!
شورِ آن "جامعه خواندن" در صحن
غمِ اين جامعه را بُرد از ما
وعده ي "مَن دَخلَ في حِصني... "
ميرساند به تو آخر ما را
بگُذارند براي اهلش
هرچه را جز حرَمت در دنياست
جانِ جانت... به جوادت سوگند
كربلا حاجت ما زائرهاست
شاعر : عارفه دهقانی
- چهارشنبه
- 25
- مرداد
- 1396
- ساعت
- 13:23
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
عارفه دهقانی
ارسال دیدگاه