عرفاتیان عالم خبر از سپیده دارم
گل شبنمی پی گل ز سرشک دیده دارم
به طلوع محشر حق ز جمال دلبر حق
مه پرتو افکنی در افق سپیده دارم
پی جلوه ای خدایی پی یار کربلایی
ز فضای خودستایی دل و جان رمیده دارم
برود دلم اسیری پی مرکب امیری
که به شوق او وجودی به جنون رسیده دارم
پی خیمه ی نگارم پی یار گلعذارم
شده ام کبوتر غم دل پر کشیده دارم
ز حیات جاودانه ز بهار عاشقانه
سخن از نسیم عشقی که به دل وزیده دارم
ز چفیه های پر خون ز بسیجیان مجنون
سخن از کبوتران ز قفس رهیده دارم
تب معرفت ندارم سر عافیت ندارم
به جهاد انتظار علوی عقیده دارم
نه ز دلبر دل آرا که ز جاهلان دنیا
ز معاندان غافل گله ها عدیده دارم
عرفات سینه خون شد حرم از حرم برون شد
عرفات بی ولایت ؟! غم این پدیده دارم
عرفات سینه ی من حرم و مدینه ی من
طلب ظهورت ای جان ز گل شهیده دارم
شاعر : سید محمد میرهاشمی
- شنبه
- 4
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 14:2
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
سید محمد میرهاشمی
ارسال دیدگاه