جواب:
(لبیک یا حسین حسین ثارالله) ۴
عمه رهام کن افتاده بین قتلگه عمویم
درد دلم را در خیمه گه من با که بگویم
بین خیمه اشک چشمم هی سرازیره عمه رهام کن
در میان قتلگه هم بهر یاریَت ای عمو صدام کن
عموی من تو قتلگاه افتاده
ندای "هل من ناصر "سر داده
منم میشم برای جنگ آماده
میخوام که بابام از من راضی بشه عمو حسینم
جون دادن واسه تو یک خواهشه عمو حسینم
دست خود را از دو دست عمه زینب من کشیدم آخر
تا که دیدم هستی تنها، در مقابل سی هزار تا لشگر
"اِنْ تَنکُرونی فَانا ابن الحیدر"
کودکم اما شده ام جنگ آور
میشم رو سینه ی عمو من پرپر
رو سینه ی تو جون دادن خیلی شیرینه عموجون
بابام حسن هم داره این ها رو میبنه عموجون
اومدم سوی تو اما دست من از ضرب کین جدا شد
حق تو بر مجتبی هم با فدا گشام تنم ادا شد
فدای راه کربلا عبدالله
خونش فدا خون خدا عبدالله
کودک ناز مجتبی عبدالله
شاعر : عبدالزهرا هاشمیان
منبع: گروه شاعران جواز نوکری
- چهارشنبه
- 22
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 3:32
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
عبدالزهرا هاشمیان
ارسال دیدگاه