سرم فدا سرت عمو،عمو
بغضی نشست تو گلو،عمو
تو رو با سنگ زد عدو،عمو
نمیتونم که ببینم
خاکی شده روی تو ای مه جبینم
غیرتی مثل یل ام البنینم
قربون چشمای ترت،برم
فدای جسم تو،پیکرم
دل نگرونت همه،حرم
خودم دیدم از اون بالا
که نا نجیب با نیزه میزدت آقا
طاقت نیاورد دل من جان شما
با عجله دویده ام
از تل به گودال رسیده ام
از غیر تو دل بریده ام
سربازتم من ای امیر
وقتی زدن منو، شما نفس بگیر
رقیه چشم انتظاره فقط،نمیر
شاعر : عماد بهرامی
منبع : گروه شاعران جواز نوکری
- پنج شنبه
- 23
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 5:12
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
عماد بهرامی
ارسال دیدگاه