افتادم از فرس پرم،شکست
با سنگ اعدا سرم،شکست
حرمت باب الکرم،شکست
نا نجیبا دور ورم
از هر طرف با نیزه ریختن رو سرم
پهلوم شکست درست شبیه مادرم
پهلو که بشکنه همینه و
نفس می پیچه تو سینه و
می افتی یاد مدینه و
بودم شبیه پسرت
عمو جونم فدای اون چشم ترت
سلامتو میرسونم به مادرت
اسم تورو صدا که میزنم
آروم میگیره همه تنم
تو آغوش تو جون میکنم
چی بهتر از اینه برام
با دست پر مهر تو بسته شه چشام
همینجوری برم زیارت بابام
شاعر : عماد بهرامی
منبع : گروه شاعران جواز نوکری
- پنج شنبه
- 23
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 5:14
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
عماد بهرامی
ارسال دیدگاه