باب المراد
قسمتم بوده بال و پر بزنم
ناله از گوشه ی جگر بزنم
سائلم افتخار من این است
پشت این در همیشه در بزنم
کاش بغضم شکسته میشد تا
ناله با پلکهای تر بزنم
دست رد که به سینه ام نزدند
پس چرا جای غیر سر بزنم
از خراسان و بارگاه پدر
یک سری هم به این پسر بزنم
سمت باب المراد سجده کنم
بر لبم یا جواد ع سجده کنم
یا علی اکبر امام رضا
تاج بالا سر امام رضا
کار من را درست کن اقا
نور چشم تر امام رضا
چقدر سائل این حرم دارد
مثل دور و بر امام رضا
بده اقا لیاقتی من را
بشوم نوکر امام رضا
چقدر گریه کرده ای پای
روضه ی مادر امام رضا
گریه کردی که او جوان بوده
در جوانی قدش کمان بوده
بین حجره چه بر سرت آمد
بوی سوزاندن پرت آمد
پدرت خوب شد ندید اصلا
عطشی که به حنجرت آمد
صورت ات تا به پله ها میخورد
ناله ی وای مادرت آمد
بدنت را کشان کشان بردند
خون ز چشمان نوکرت آمد
بازهم غیرت کبوترها
سایبان روی پیکرت آمد
یاد شاه غریب افتادی
یاد شیب الخضیب افتادی
شاه لب تشنه پاره تن شده بود
ته گودال پر محن شده بود
چه بلایی سرش مگر آمد
یک بدن چند تا بدن شده بود
جد او لحظه ای که غارت شد
به تنش خاک پیرهن شده بود
خواهرش ناله میزد و میسوخت
نوحه میخواند و لطمه زن شده بود
بعد از آن روز خواهرش میگفت
دلبرم کاش که کفن شده بود
خواهرش ماند و پیکری پامال
خواهرش ماند و غصه ی گودال
شاعر : امیر علوی
- جمعه
- 24
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 6:31
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
امیر علوی
ارسال دیدگاه