به دلم بد آمد
عمه زينب به دلم بد آمد پدرم باز نخواهد آمد
موسم ماتم بي حّد آمد پدرم باز نخواهد آمد
ذوالجناح بي گل احمد آمد پدرم باز نخواهد آمد
******
عمّه زينب بنگر بي تابم
تا بگويي خبري از بابم
در دلم شور عجيبي برپاست
جان بابا چه شده مهتابم ؟
عمه جان كو پدرم توتياي بصرم
روشني بخش دلم نور چشمان ترم
عمّه جان داغ عمويم بس بود
سينه هامان همه دلواپس بود
پدرم ياد عمو بود اما
همه كس بهر من بيكس بود
موسم ماتم بي حّد آمد پدرم باز نخواهد آمد
عمه زينب به دلم بد آمد پدرم باز نخواهد آمد
******
دست بردار و دعا كن عمّه
درد اين خسته دوا كن عمّه
باورم نيست يتيمي هرگز
فكر اولاد أخا كن عمّه
عمة مهربان من نور دو دیدگان من
نظر نما به حال ما عزیز به ز جان من
عمه از عمق جگر مي سوزم
ديده بر راه پدر مي دوزم
شيهة اسب پدر مي شنوم
گو چرا تيره شده امروزم
ذوالجناح بي گل احمد آمد پدرم باز نخواهد آمد
عمه زينب به دلم بد آمد پدرم باز نخواهد آمد
******
عمّه زينب بشنو آوايم
ناله هايم ز غم بابايم
گر نيايد پدرم از ميدان
من چه سازم به غم فردايم
عمه جان كو پدرم توتياي بصرم
روشني بخش دلم نور چشمان ترم
تشنگي رفته ز يادم ديگر
شمع رخساره به بادم ديگر
عرصة دل شده تنگ از غصّه
كي رسد عمّه به دادم ديگر
ذوالجناح بي گل احمد آمد پدرم باز نخواهد آمد
عمه زينب به دلم بد آمد پدرم باز نخواهد آمد
******
من كه ازاين همه غم دلگيرم
بي پدر از همه دنيا سيرم
آرزويي به دلم نيست دگر
عاقبت در غم او مي ميرم
عمة مهربان من نور دو دیدگان من
نظر نما به حال ما عزیز به ز جان من
سروري در غم هجران حسين
بين چه هاشد دل طفلان حسين
جان بي تاب رقيّه گل عشق
بوده وابسته به اين جان حسين
موسم ماتم بي حّد آمد پدرم باز نخواهد آمد
عمه زينب به دلم بد آمد پدرم باز نخواهد آمد
******
شاعر : محمدرضا سروری
- دوشنبه
- 27
- شهریور
- 1396
- ساعت
- 8:35
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه